7 اردیبهشت تولد مامان
عزیزم امروز روز تولد من بود،وقتی بابایی از سر کار به خونه اومد گفت که امروز می خواد واسه من تولد بگیره،من سورپرایز شدم چون فکر می کردم هیچ گونه تدارکی ندیده باشه،ولی بعد فهمیدم که از خیلی وقت پیش هدیه تولد رو خریده بوده و برای اون روز هم کیک رو از قبل سفارش داده،این عکس مربوط به تولد هست که یه شمع صفر هم واسه تو گذاشتیم که باهاش عکس بگیری خوشگلم،بعد از بریدن کیک و گرفتن عکس و هدیه که یک انگشتر خوشگل بود، بابایی گفت که شام رو بیرون بخوریم،حدودا ساعت 10 بود که به رستوران رفتیم وقتی وارد رستوران شدیم عموهای فیتیله ای رو دیدیم که دارن به رستوران میان آخه اون شب فرهنگسرا جشن بود و عموها رو دعوت گرفته بودن تا برنامه اجرا کنند،بعد از شام ...
نویسنده :
مامان
14:33